چرا من در مورد حمایت از بیماران علاقه دارم

دو سال پیش ، هنگامی که پدر 88 ساله ام به دلیل عفونت شدید مجاری ادراری بیمار شد ، پس از یک روز کامل کار به عنوان آرایشگر در فیلادلفیا ، و پیاده روی 8 بلوک به بخش اورژانس ، نصف شب به من اطلاع دادند. اینکه پدرم به شدت مریض بود ، در مرحله پایانی نارسایی کلیوی قرار داشت و ممکن است شب را نگذراند. آنها همچنین از من خواستند که اگر نسخه ای دارم وصیت نامه زنده اش را بیاورم.

وقتی ساعت 4 صبح به آنجا رسیدم ، او در مراقبت های ویژه بود ، بیهوش بود ، ماسک اکسیژن پوشیده بود و به انواع لوله ها و مانیتورها وصل شده بود. هنگامی که او ساعت 6 بعدازظهر عصر قبل از پیاده روی در 8 بلوک به آنجا رسید ، پدرم با کارمند پشت میز اورژانس تماس گرفت و از درد زیاد در ناحیه زیر شکم خود شکایت کرد. او پنج هفته قبل به دلیل مشکلات ادراری و ضعف مثانه سوند شده بود و فکر می کرد شاید این می تواند علت درد باشد. منشی به او گفت که یک صندلی داشته باشد و ممکن است مدتی طول بکشد تا دیده شود ، زیرا او سرپایی است و به نظر نمی رسد بهترین دکتر قلب در مشهد در خطر باشد. هنگامی که دو ساعت بعد فشار خون او به 63 در بیش از 30 رسید و او روی زمین افتاد ، آنها در نهایت واکنش نشان دادند و به او رسیدگی کردند.

من درخواست ملاقات با دکتر را داشتم ، اما ساعت 4 صبح او شب را به خانه رفته بود و تا ساعت 8 یا 9 بر نمی گشت. من خواستم که پرستار شب را که برای پرونده پدرم تعیین شده بود ، ملاقات کنم. او به من گفت که او در بخش اورژانس سقوط کرده و او را به مراقبت های ویژه (ICU) منتقل کرده اند. آنها گفتند که او هنوز برای مدتی با فشار خون بسیار پایین منسجم بود. آنها هنوز در تلاش بودند فشار خون او را بالا ببرند و می دانستند که او نوعی عفونت دارد ، اما هنوز منتظر بودند تا نتایج آزمایشگاه به طور قطعی مشخص شود. آنها می دانستند که عفونی است و کلیه های او بسته می شوند ، که نشانه خوبی نبود. آنها پرسیدند آیا من وصیت نامه زندگی او را دارم ، اما این کار را نکردم. این امر تعیین می کند که اگر کارکنان در شرایط بحرانی پایان زندگی قرار بگیرند ، چگونه کارکنان از نظر اقدامات قهرمانانه عمل خواهند کرد. وصیت نامه زنده به آنها چاپ آبی می دهد ، دستورالعمل پیشرفته آنچه بیمار می خواهد.

من 28 سال گذشته در صنعت بازاریابی و فروش در سطح اجرایی در صنعت مراقبت های بهداشتی ، از جمله تشخیص ، داروسازی و تجهیزات پزشکی فعالیت می کردم. بازارهای اصلی من بیمارستان ها ، سیستم های بیمارستانی و مطب پزشکان بودند ، بنابراین من خود را متخصص نحوه رفتار این بازارها می دانم. من می دانستم که افراد معمولی نمی دانند که این مکان ها چگونه کار می کنند ، بنابراین همیشه مطمئن می شدم که مراقبت والدینم با بهترین پزشکان (متخصصان) و بهترین بیمارستان ها هماهنگ است.

والدین من تحت مراقبت بهترین متخصصان قلب ، مغز و اعصاب ، جراحان ، اورولوژیست ها ، ریه ها و غدد درون ریز بودند که همگی دارای مرکز پزشکی دانشگاه بودند. مادرم در کودکی تب روماتیسمی داشت ، تا 65 سالگی سیگاری مزمن بود و تقریباً در همان سن اضافه وزن داشت ، بنابراین سهم عمده ای از مشکلات سلامتی با بیماری های قلبی ، ریه و دیابت داشت. او تحت مراقبت های پزشکی و نظارت دقیق من تا 84 سالگی زندگی پربار و بسیار سالمی داشت. من در بحث تغییر مراقبت های بهداشتی آنها به پزشکان بهتر و بیمارستان های پیشرو در بخش بعدی خود وارد بحث خواهم شد.